اینجا
سرزمین واژگان واژگون است:
جایی که گنج,جنگ می شود!
درمان,نامرد می شود!
قهقه,هق هق می شود!
اما دزد همان دزد است و
درد همان درد است...!
برای درد باید مثنوی نوشت مثنوی درد، درد را باید تعریف کرد قداست درد رامعشوق رقم می زند نه یک دل تنگ پر از ناگفته ها
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود بر نخواست که من..به زندگی نشسته ام!
سلام!قشنگ بود و زیبااز وبلاگم دیدن کن....
ممنون.
... و گرگ همان گرگ !سلام به صنم نازنین و وبلاگ فخیمش !
سلام.ممنون... بله گرگ همان گرگ است شاعر!
برای درد باید مثنوی نوشت مثنوی درد، درد را باید تعریف کرد قداست درد رامعشوق رقم می زند نه یک دل تنگ پر از ناگفته ها
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود بر نخواست
که من
..
به زندگی نشسته ام!
سلام!
قشنگ بود و زیبا
از وبلاگم دیدن کن....
ممنون.
... و گرگ همان گرگ !
سلام به صنم نازنین و وبلاگ فخیمش !
سلام.ممنون... بله گرگ همان گرگ است شاعر!