پاییز وار!

اصلا مگر می شود پاییز بیاید و صنم حرفی برای گفتن نداشته باشد؟

صنم هنوزم هم جوان است:))))))))))))))))))))))

میبینی دارد قهه قهه میزند؟

از همان خنده هایی که دلبری می کند!

البته که پاییز همیشه شادم میکند...البته که پاییز فصل عاشقان است

من هم پشت کامپیوتر زهواردررفته ام مدام تایپ میکنم و خودم  لذت میبرم

نمیدانم چرا ما ادمها همیشه دوست داشتیم دیگران از نوشته هایمان لذت ببرند برای همین دنبال این بودیم که افراد زیادی وبلاگمان را بخوانند لایکمان کنند و مورد تحسین های دروغ و راست انها قرار بگیریم

نمیدانم چرا اینطور بزرگ شده ایم که همیشه شادی را در نگاه دیگری جست و جو کنیم؟خودمان را در دستهای دیگری شکوفا ببینیم؟چه میشود خب وقتی کسی نوشته های وبلاگ ِ خاک گرفته ام را نمیخواند و من صرافا اینجا تایپ میکنم تا که بلند فکر کرده باشم....به همین سادگی!

که از برای روزهای پیری اینها را بخوانم و دلم غنج برود برای تک تک حس های بنفش

برای همین خزعبل هایی که الان از تایپش خنده ام گرفته

چه میشود تنهایی خودم از خودم لذت ببرم؟کاری که هیچ وقت نکرده ام 

به خاطر اخلاق مزخرفم که فکر میکنم ادم تا جایی که میتواند باید معذب باشد....مبادی اداب باشد....حتی با خودش!مبادا که حمل بر خوستایی و غرور گردد

اصلا چه اشکالی دارد من هم گاهی به اندازه ی ان دختر ِ دماغ عملی ِ کج وکوله به خودم مغرور شوم!؟:))

آخر من زاده ی ابان ِ همین پاییزم....اصلا نیاز دارم به این غرورها:)))

و اما پاییز

پاییزی که عصرهایش غمگین تر از هر سال است،

من خوبترم اما!

برای آمدنش خوشحالم و پی دلتنگی هایش را به تن مالیده ام

به استقبال این عصرها میروم که در اجتماع عظیم ادم ها صدای عبور کسی را نشنوم و موزیک گوش کنم....اول تر از خودم  رد شوم و در نوسان میان خانه و اتوبوس وخانه و خیابان و خانه و دانشگاه

دچار انفصال شوم

انفصال....انفصال...عبور سرد و سریع از ادمها

من عاشق انفصال ام

لحظه ای بگذار کنار پنجره بایستم.....نسیم میوزد.......کمی حرف نزن...بگذار پرواز کنم..بگذار نباشم

در روزهای پاییزیه جوان!


دوستت دارم پاییز


صنم

93/7/4

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد