چرخ ِ یک گاری در حسرت ِ واماندن ِ اسب
اسب در حسرت ِ خوابیدن ِ گاری چی
مرد ِ گاری چی در حسرت ِ مرگ

...

نظرات 2 + ارسال نظر
صهبانا دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ب.ظ http://sahbana.blogsky.com

سلام
از مطالب منتخب و دستنوشته های خوب شما بهره مند شدم .
در صورت تمایل از وبلاگ زمزمه های من بازدید فرمائید. از اینکه میزبان نظرات خوب شما باشم خوشحال خواهم شد.

از خدا می خواهم ...
که زمانی برسد ...
میوه ی کال دلم از بن آن شاخه ی خشک
برسد همچو هلویی پر آب ...
بشود آن را خورد
مثل یک لیوان آب ...

صهبانا ...

سلام
ممنون از لطف سرشارتان..
به ری دیده!



از لیوان ها
به لیوان شکسته فکر می کنی
از آدمها
به کسی که از دست داده ای
به کسی که به دست نیاورده ای
همیشه
چیزی که نیست
بهتر است
"علیرضا روشن"

tanha41 سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ب.ظ

در مقابل تقدیر خداوند مثل کودک ده ساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی می خندد چون ایمان دارد تو او را خواهی گرفت کوروش کبیر

حرف قشنگی بود:)

تابستونم مبارکه:)
شما هم محاسبات داشتین دیگه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد