پیرم اما...

دلم جرات اش قطره ای بیش نیست

تو ای عشق او را به دریا ببر

...

بگذارید اگر هم نه بهاری؛ باشم

شاعر سوخته گل های  سخاری باشم

می توانم که خودم را بسرایم هر چند

نتوانم که همانند قناری باشم

معنی پیر شدن ماندن مردابی نیست

پیرم اما بگذارید که جاری باشم

کاری از پیش نبردم همه ی عمر ولی

شاید این لحظه ی نایافته،کاری باشم

همه ی درد من این است که می پندارم

دیگر ای دوست ِ من،دوست نداری باشم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد