:)))))))))))))

زندگی یعنی

یک سار پرید!

از چه دلتنگ شدی؟

دلخوشی ها کم نیست...

نظرات 1 + ارسال نظر
همای جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ب.ظ

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صیدافتاده به خونم
تو چه‌سان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره‌ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی…
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چوندر خانه ببستم
دگر از پای نشستم
گوییا زلزله آمد...گوییا خانه فروریخت سر من...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد