دوز بالا...زن بودن!

من زنم...
بی هیچ آلایشیبی هیچ آرایشی!
او خواست که من زن باشم

که بدوش بکشم بار تو را که مردی

و برویت نیاورم که از تو قویترم
من زنم

من ناقص العقلم

با همین عقل ناقصم

از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ام
و تو عقلت کاملتر از من بود!!!
من زنم
...
یاد گرفته ام عاشقت بمانم

و همیشه متهم به هرزگی شوم...
حال آنکه تو بی آنکه عاشقم باشی

تظاهر کردی با من خواهی ماند!
من زنم
...
کوه را حرکت میدهم

بدون اینکه کلمه ای از خستگی و دلسردی به زبان آرم
و تو همواره ناراضی و پرصدا سنگریزه ها را جابجا میکنی
چرا که تو نیرومند تری!!!
من زنم
...
وقت تولد نوزاد
...
تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان
...
سکوت و صبر در زمان خشم تو مال من،

لذتهای شبانه...
خوابهای شیرین و افتخار مردانگی مال تو
!
عادلانه است نه؟؟؟

من زنم...
آری من زنم
...
او خواست که من زن باشم
...
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد
...
عشق خواهم ورزید
...
به مردانگی ات خواهم بالید
...
با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد
...
پشتیبانت خواهم بود
...
و تو مرد بمان
!
این راز را که من مرد ترم به هیچ کس نخواهم گفت باشد...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطیشی! شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ق.ظ http://fateme.blogsky.com

نازی

ermes شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 ق.ظ http://ermes-3.blogsky.com/

زنی چنین که تویی بی شک،شکوه و روح دگر بخشد.
بدآن تصور دیرینه که دل زمعنی زن دارد !!

فارغ که شدی از من
دیگر کسی را به دنیا نیاور
بگذار در بهشت تنهائیشان بمانند
همان یک بار که مادرمان "حـــوا"
از بهشت به زمین مان آورد
بس است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد