لیلی:)

باران می بارد...

به حرمت کداممان نمی دانم!

من همین قدر می دانم باران صدای پاک اجابت است

و خدا باهمه ی جبروتش

ناز می خرد!

....نیاز کن...

نظرات 3 + ارسال نظر
Arman سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ب.ظ http://pearlite.blogsky.com

سلام...زیبا نوشتی...
پس اول برای شما دعا و نیاز می کنم که هرچه به صلاحتون خدا بهتون عنایت کنه و بعد برای خودم دست دعا برمیدارم...من گناهکار

خدایا برایم دعا کن
برایم به درگاه خودت دعاکن..
می دانم دعای خدا مستجاب می شود:)

sina پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ق.ظ

باران که ببارد
از دست چترها
کاری ساخته نیست
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم !

علی محمد محمدی جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ب.ظ http://ermes-3.blogsky.com/

شکست با رسیدنت پشت انتظار
رسید با نگاه تو نامه بهار

چه بی سرود می گذشت از کنار من
بدون تو قطار بی روح روزگار

بپرس از غزل غزل شعرهای من
چه می کشیده بی تو این روح طعنه بار

نه پای رفتنم به بازار کینه ها
نه تاب ماندنم دراندوه انتظار

قسم به لحظه لحظه دوری ات نبود
جز اشک . آه کار این چشم بی قرار

خلاصه مهربان بیا باز بی دریغ
شبانه آفتاب را رو به من گذار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد