امید ما حکایت صبح کاذب است
که ترس از تاریکی مطلقی را که در پی اش می آید
تا مغز استخوان رسوخ می دهد....!
هیهات!!!
که بعدش هرگز صبح صادق طلوع نکرده....
آخر قصه ی ما را ، همان اول لو دادند...همانجایی که گفتند یکی بود و یکی نبود...قشنگ بود. خوشحال میشم به منم سر بزنی[گل]
آخر قصه ی ما را ، همان اول لو دادند...
همانجایی که گفتند یکی بود و یکی نبود...
قشنگ بود. خوشحال میشم به منم سر بزنی
[گل]